جدیرترین اخبار :
  • حضور مدیرعامل منطقه آزاد چابهار در خبرگزاری فارس
  • ریگی: مطالعات کریدور ایران و افغانستان تکمیل شده است
  • نشست حمیرا ریگی رئیس هیات مدیره و مدیرعامل سازمان منطقه آزاد چابهار با هیأت راه آهن افغانستان
  • تحکيم و توسعه روابط اقتصادی پایدار
  • دستور پزشکیان به رئیس سازمان برنامه و بودجه؛ اولویت‌های دولت تعیین شد

تفکیک و معمای توسعه در سیستان‌وبلوچستان

اقتصادی | تاریخ خبر : 0/06/29 | تعداد بازید :1522
خیلی کوتاه اگر قرار به جمع‌بندی نظرات موافقان و مخالفان تقسیم استان سیستان و بلوچستان به چهار قسمت باشد، گروه مخالف، عدم نظرخواهی و آرای عمومی در انجام چنین کاری به‌علاوه گسست فرهنگی و اجتماعی محتمل بعد از انجام تقسیم‌بندی را به‌عنوان علل اصلی خود بیان می‌کنند، درحالی‌که گروه مقابل، یعنی موافقان تقسیم سیستان‌وبلوچستان معتقدند یکی از دلایل عقب‌ماندگی و محرومیت این استان همین گستردگی آن و توسعه نامتوازنی است که به‌تبع این گستردگی به‌وجود آمده است.

در ارتباط با سیستان‌وبلوچستان، همچون خوزستان در این روزنامه گزارش‌ها و مقالات متعدد و در موضوعات مختلفی به چاپ رسیده است. هر از چندگاهی در هر موضوعی اعم‌از مسائل اقتصادی، اجتماعی، زیست‌محیطی و... سراغ این دو استان رفته‌ایم و متاسفانه تقریبا در تمام این پرداخت‌های رسانه‌ای، مساله فقر، محرومیت و نارسایی‌های مختلف سوژه اصلی بوده است. امروز هم بر همان منوال سابق سراغ استان سیستان‌وبلوچستان رفته‌ایم و قرار است در ارتباط با یکی از مسائل و مباحث داغ مربوط به این منطقه کشور، یعنی ماجرای تقسیم این استان پهناور به چهار استان گزارشی داشته باشیم؛ ماجرایی که سال‌هاست زمزمه‌های پیرامون آن نگرانی‌ها و البته دلخوشی‌هایی را برای مردم آن منطقه ایجاد کرده و چند صباحی هم هست که این زمزمه‌ها بیشتر و رساتر از قبل به گوش می‌رسد. همین ابتدای گزارش هم این را بنویسیم و گوشزد کنیم که نگارنده هیچ نظر قطعی مثبت یا منفی نسبت‌به این اتفاق ندارد و غرض از نوشتن هم صرفا تجمیع نظرات کارشناسی مطلعان، کارشناسان و ساکنان این استان پهناور در ارتباط با این تصمیم است که اجرایی شدن یا نشدن آن قریب‌الوقوع به‌نظر می‌رسد و باید دید تصمیم نهایی حفظ وضعیت فعلی یا تقسیم به چهار استان مجزا خواهد بود. خیلی کوتاه اگر قرار به جمع‌بندی نظرات موافقان و مخالفان باشد، گروه مخالف، عدم نظرخواهی و آرای عمومی در انجام چنین کاری به‌علاوه گسست فرهنگی و اجتماعی محتمل بعد از انجام تقسیم‌بندی را به‌عنوان علل اصلی خود بیان می‌کنند، درحالی‌که گروه مقابل، یعنی موافقان تقسیم سیستان‌وبلوچستان معتقدند یکی از دلایل عقب‌ماندگی و محرومیت این استان همین گستردگی آن و توسعه نامتوازنی است که به‌تبع این گستردگی به‌وجود آمده است. به اذعان موافقان با تقسیم این استان به چهار استان کوچک‌تر تمام خدمات و امکاناتی که به این منطقه گسیل می‌شود چهاربرابر خواهد شد و قدرت نفوذ و اثرگذاری برخی جریانات هم کاسته خواهد شد و ازطرفی به لحاظ امنیتی هم بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. با همه این اوصاف نظرات جزئی‌تر و دقیق‌تر کارشناسان را در ادامه می‌خوانیم و درنهایت منتظر تصمیم‌گیری نهایی ازسمت مراجع ذی‌صلاح می‌مانیم.

برای اشتغال، بهداشت، تحصیل، حفظ نیروهای تحصیلکرده و در یک کلام توسعه، تقسیم استان ضروری است

قبل از ورود جدی به بحث به این نکته هم اشاره کنم که حین نوشتن این گزارش با مخالفان طرح بیش از موافقان آن تماس گرفتیم و درخواست گفت‌وگو دادیم، اما جز یکی‌دو نفر، الباقی به دلایل مختلفی حاضر به گفت‌وگو نبودند. به هرشکل ابتدا محمدتقی رخشانی، استاد دانشگاه و از فعالان رسانه‌ای استان سیستان‌وبلوچستان در گفت‌وگو با «فرهیختگان» به جوانب مختلف این اقدام اشاره کرد و در قامت موافق طرح گفت: «بحث تقسیم استان را 17 سال پیش برای اولین‌بار من مطرح کردم. به این جهت می‌گویم که جزء موافقان طرح صحبت می‌کنم. آنچه ضرورت دارد در این بحث ببینیم این است که استان سیستان‌وبلوچستان تقریبا در بسیاری از فاکتورها جزء عقب‌مانده‌ترین استان‌های کشور است. ما رتبه یک بیماری سل را داریم، رتبه یک بیماری ایدز را داریم، رتبه یک زایمان‌های غیربهداشتی یعنی زایمان‌های درخانه را داریم، رتبه یک بی‌سوادی کشور را داریم، رتبه یک بیکاری کشور را داریم و اینها نشان‌دهنده این است که استان وضعیت خوبی ندارد. معنای صحبت من این نیست که در مدت 42 ساله بعد از انقلاب در استان کاری انجام نشده است. قطعا خیلی خدمات ارائه شده، کارهای زیادی شده، پیشرفت‌های زیادی اتفاق افتاده است. باز معنای صحبت من این نیست که اگر جمهوری اسلامی نبود این اتفاقات نمی‌افتاد. اینها اتفاقاتی است که هر حکومتی می‌بود اتفاق می‌افتاد، ولی واقعیت داستان این است که جمهوری اسلامی در استان خیلی کار کرده، ولی با این احوال ما جزء عقب‌مانده‌ترین استان‌های کشور یا عقب‌مانده‌ترین استان کشور هستیم. یکی از دلایلی که برای این مساله وجود دارد بحث عقب‌ماندگی تاریخی است. مساله دیگر دور افتادن از مرکز کشور است. وقتی همه‌چیز در مرکز کشور تصمیم‌گیری می‌شود و ما دورافتاده‌ترین استان کشور از مرکز هستیم، طبیعتا این در عقب‌ماندگی استان تاثیر دارد. یکی از موارد هم پهناوری استان است. یک استانداری که می‌خواهد در استان دور بزند، 10روز در حوزه استانداری خود نیست؛ یعنی استان دچار چالش‌های جدی و مشکل ازنظر وسعت است. اما ازنظر کلیت داستان باز گفته می‌شود که استان سیستان‌وبلوچستان قرن‌ها با هم زندگی کردند و کار کردند و با هم ارتباط داشتند و جدا کردن اینها مشکل ایجاد می‌کند، این اصلا واقعیت تاریخی نیست. واقعیت تاریخی این است که تا سال 1316 سیستان تابع خراسان جنوبی و بخش تحت حاکمیت خاندان علم بوده و بلوچستان هم تابع کرمان بوده است. سال 1316 رضاخان سیستان را از خراسان جدا کرد و بلوچستان را از کرمان جدا کرد و استان جدیدی به نام استان هشتم درست کرد و اسم آن را سیستان‌وبلوچستان گذاشت. سیستان‌وبلوچستان به‌طور سنتی به دو بخش تقسیم می‌شود؛ یک بخش سیستان است، یک بخش مکران است. سیستان به دو بخش تقسیم می‌شود که یکی سیستان و دیگری سرحدسیستان است. سرحدسیستان به‌معنای مرز در حد اینجا نیست. سرحدسیستان منظور حدود سرد سیستان است که شامل نصرت‌آباد، نوک‌آباد، خاش، میرجاوه و زاهدان می‌شود. یعنی مرز سیستان تا کارواندر در منطقه جنوب و تا روستای گشت در منطقه شرق کشور می‌آید. مکران هم به دو بخش تقسیم می‌شود؛ سراوان شامل سراوان، ایرانشهر، بزمان و دلگان می‌شود و جهلابان هم شامل نیک‌شهر، قصر قند، کنارک، دشت‌یاری و چابهار می‌شود، یعنی به‌صورت سنتی استان به دو بخش اساسی و چهار بخش تقسیم می‌شد. بنابراین الان آنچه تحت عنوان تقسیم استان به چهار استان مطرح می‌شود کاملا منطبق با این جغرافیایی که داریم و منطبق با قومیت‌ها است. ما در منطقه سرحد و در منطقه سیستان اقوام مختلفی داریم که بخشی سیستانی و بخشی بلوچ هستند. در مناطق جنوبی استان این تقسیم‌بندی را داریم، ولی نکته این است که فاصله بین بلوچ‌های سرحد و بلوچ‌های مکران خیلی زیاد است؛ بدین معنا که زبان مکرانی را سرحدی‌ها نمی‌فهمند و مکرانی‌ها سرحدی‌ها را بلوچ نمی‌دانند. چون زبان بلوچی در سرحد دو زبان مشخص است؛ یکی زبانی است که اصطلاحا بدان زبان رخشانی گفته می‌شود و دیگری براگویی است. این دو زبان بلوچی حوزه سرحد است، درحالی‌که آنجا زبان مکرانی را داریم که مخلوطی از آفریقایی، هندی و بلوچی است. اینها با هم تلفیق ایجاد کردند. بنابراین وقتی صحبت از تقسیم چهار استان می‌کنیم نه مشکل قومی به‌وجود می‌آید، به‌دلیل اینکه اقوامی که در سرحد و سیستان هستند نسبتی با آن سو ندارند و نه مشکل مذهبی ایجاد می‌شود، چون در همه‌جا تلفیق شیعه و سنی را داریم. بنابراین بحث شیعه و سنی در این زمینه مطرح نیست، بحث قومیتی اصلا مطرح نیست، آنچه مطرح است مبنای این تقسیم‌بندی توسعه است. یعنی استانی را درنظر بگیرید که استاندار آن ظرف یک روز می‌تواند یک دور در استان بزند. این چقدر با استانی فرق می‌کند که وقتی استاندار از استانداری بیرون می‌رود 10روز بعد دوباره برمی‌گردد و به دفتر خود می‌رود. ازسوی دیگر استان سیستان‌وبلوچستان استانی است که تعداد تحصیلکرده‌ها در آن چندان زیاد نیست. اینها هم اگر قرار باشد از دست بروند فاجعه است. بنده هم تحصیل کردم و دکتری گرفتم. الان به من می‌گویند رئیس ثبت احوال شهرستان هیرمند شوید. هیچ‌وقت این کار را نمی‌کنم، ولی وقتی بگویند مدیرکل ثبت‌احوال استان سیستان شوید قبول می‌کنم. این بدین معنا است که استان را با حدود دو هزار نفر تحصیلکرده فوق‌لیسانس و دکتری اداره می‌کنیم. وقتی چهار استان می‌شویم یعنی 8 هزار نیرو می‌خواهیم و ماندگاری نیرو در استان زیاد می‌شود. وقتی می‌خواهیم بودجه تقسیم کنیم برمبنای جمعیت در کشور تقسیم می‌کنیم. وقتی این تقسیم‌بندی صورت بگیرد و چهار استان باشیم، قاعدتا بودجه کشوری ما بیشتر می‌شود. وقتی می‌خواهیم طرح‌های ملی تقسیم کنیم می‌گوییم به هر استان یک طرح ملی می‌رسد. این بدین معناست که ما چهاربرابر طرح ملی می‌گیریم تا توسعه استان را پیش ببریم. الان به‌دلیل اینکه ظرفیت‌ها کم است، رقابتی که در منطقه می‌تواند به شکل منطقی باعث توسعه شود تبدیل به دشمنی می‌شود؛ چراکه سمت‌ها کم است. درمجموع می‌توانیم 30 فرماندار باتوجه به شرایط داشته باشیم. می‌توانیم 30 مدیرکل داشته باشیم. اینها محدود است. نتیجه این است که بین سیستانی‌ها، بلوچ‌ها و شهرستانی‌هایی که بومی استان هستند بر سر این مساله دعوا می‌شود؛ یعنی رقابتی که می‌تواند باعث توسعه استان شود تبدیل به دشمنی می‌شود که استان را زمین می‌زند، درحالی‌که اگر این چهار استان ایجاد شود این بحث‌ها ایجاد نمی‌شود، بلکه رقابت برای پیشرفت استان، خود باعث توسعه و پیشرفت آنها می‌شود. درمورد همه استان‌ها اینچنین است. در آنجا یک دغدغه داریم؛ یعنی یک گروه هستند که دغدغه دارند. آن‌هم گروه مسجد مکی است. مولوی عبدالحمید امام‌جمعه مسجد مکی و در عین‌حال شخصیت مذهبی استان سیستان‌وبلوچستان است. نگرانی دارند که وقتی استان سیستان‌وبلوچستان به چهار استان تقسیم شود، نفوذ مولوی در سه استان دیگر نباشد. از جهتی این درست است و آن جهت قانونی و اداری است. طبیعی است وقتی استان بلوچستان در ایرانشهر شکل گیرد، امام‌جمعه ایرانشهر از مولوی عبدالحمید حرف‌شنوی ندارد و امام‌جمعه چابهار ممکن است راه خود را و امام‌جمعه زابل مسیر خود را برود. ولیکن ازنظر مردمی اینچنین نیست. مولوی عبدالحمید الان در خراسان هم نفوذ دارد، در گرگان و گلستان نیز نفوذ دارد، در کردستان هم نفوذ دارد، ولی آنجا جزء استان او نیست. این نگرانی واقعی مردمی نیست، چون نفوذ او نفوذ مردمی است. در جامعه‌ای که اهل‌سنت هستند او صاحب نفوذ است. آنجاهایی که تقسیم اداری شود، طبیعتا امام‌جمعه‌ای که آنجاست کار خود را ازنظر اداری می‌کند و برای دولت بهتر و مناسب است که بتواند با چهار امام‌جمعه در هر منطقه‌ای صحبت کرده و مسائل خود را جمع‌بندی کند. این از تمرکز قدرت اداری جلوگیری کرده و کمک می‌کند دولت بتواند مسائل خود را بهتر جمع‌بندی کند. به‌نظرم می‌رسد مسائل استان هیچ نقطه منفی ندارد. برخی از دوستان صحبت می‌کنند که اگر اینچنین شود فرهنگ بلوچی دچار مشکل می‌شود، درحالی‌که این درست نیست. بلوچ یک قومیت واحد نیست؛ یعنی وقتی بلوچ می‌گویید بخشی آریایی، بخشی سامی، بخشی حامی و آفریقایی هستند. بلوچ و بلوچستان یک حوزه فرهنگی است. این حوزه فرهنگی بخشی در پاکستان و بخشی در افغانستان است، اما از بین نرفته است. سر جای خود است و ارتباطات خود را دارد، چه برسد که داخل یک کشور باشد. در داخل یک کشور معنایی ندارد بگوییم اگر استان تقسیم شود فرهنگ دچار مشکل می‌شود. چنین چیزی واقعیت ندارد. فرهنگ سیستانی و بلوچ در چندین کشور وجود دارد. سیستانی‌ها بخشی در افغانستان هستند، تا قندهار سیستان بزرگ است. اینها فرهنگ خود را دارند و ما هم در کشور این فرهنگ را داریم. مسائل فرهنگی جای خود است و اصلا ربطی به مرزبندی‌های کشوری ندارد چه رسد به اینکه به مرزبندی‌های استانی مرتبط شود. دغدغه داشتند که اسم بلوچستان حذف می‌شود که حقیقت ندارد. نام‌گذاری‌ای که ما برای استان کردیم، برمبنای نام‌های مشخص قدیمی است؛ یعنی سیستان، سرحد، بلوچستان و مکران. هر چهار اسم ریشه تاریخی دارد. مرکزیت شهری هم مشخص شده است؛ استان سیستان با مرکزیت زابل، استان سرحد با مرکزیت زاهدان، استان بلوچستان با مرکزیت ایرانشهر و استان مکران با محوریت چابهار. طرح به هیچ عنوان مشکل امنیتی ایجاد نمی‌کند، درحالی‌که ما الان مشکل امنیتی داریم، چون مرز طولانی داریم و یک مرزبانی باید آن را جمع کند. این کار سخت است. مسائل امنیتی داریم و وقتی این مسائل امنیتی را در استان داریم یک اداره اطلاعات باید جمع‌بندی کند و این سخت است، اما اگر چهار اداره اطلاعات، چهار مرزبانی و چهار نیروی انتظامی داشته باشیم محدوده‌ها کوچک‌تر می‌شود و کنترل بهتر و راحت‌تر جمع‌بندی می‌شود. برخی نماینده‌ها همچون شهریاری موافق کار هستند و مجموعه بچه‌های اهل‌سنت دو نفر موافق هستند، ولی نکته این است که نگران هستند و از فضای عمومی که اهل‌سنت ممکن است برای آنها ایجاد کند، می‌ترسند. یعنی حسین زهی و سعیدی موافق تقسیم استان هستند، اما درخشان نظر قاطعی در این امر نداده و فاضلی نیز مخالفت کرده، ولی نکته این است که آن مخالفت و آن نظر ندادن نگرانی از موضع‌گیری مسجد مکی علیه آنها است، وگرنه خود آنها نیز موافق هستند. با آقایان صحبت کردم و وقتی بحث را مطرح کردم، درخشان آن زمان نماینده نبود و اظهار موافقت کرد، ولی بحث مخالفت‌های مسجد مکی را مطرح کردند. گفتم ما نظرات خود را می‌گوییم و آنها هم نظرات خود را بگویند و وقتی به جمع‌بندی منطقی رسیدیم، اگر آنها نظر غالب و دلایل قوی‌تر داشتند، ما می‌پذیریم. اگر استدلال ما قوی‌تر بود، طبیعتا آنها باید بپذیرند. ما معتقدیم برای اشتغال، بهداشت، تحصیل، دانشگاه‌ها، نیروهای تحصیلکرده و در یک کلام توسعه استان، تقسیم یک ضرورت است.»

تقسیم استان بدون مطالعات دقیق فرهنگی علمی و اجتماعی نشان‌دهنده خطایی راهبردی است

همان‌طور که در ابتدای گزارش هم اشاره کردیم، مخالفان ماجرای تقسیم استان سیستان‌وبلوچستان خیلی پاسخگو نبودند جز یک نفر از آنها، اما قبل از خواندن اظهارات این استاد دانشگاه، برخی دلایل و استدلال‌های مخالفان را که در رسانه‌ها هم منتشر شده است، مرور می‌کنیم. محمدعثمان حسین‌بر، استاد جامعه‌شناسی در ارتباط با این تقسیم‌بندی و در مخالفت با آن معتقد است: «اینکه چنین طرحی با این اهمیت، فرآیندی از مطالعات علمی و به‌ویژه اجتماعی و فرهنگی را طی نکرده باشد، درمعرض تضارب آرا و دیدگاه‌ها قرار نگرفته باشد و اکثریت مردم، کنشگران اجتماعی و ذی‌نفوذان اجتماعی استان از جزئیات آن خبردار نباشند، این طرح را در حد تیری در تاریکی تنزل می‌دهد. تقسیم یک استان فی‌نفسه سیاست و اقدامی منفی و مخرب نیست و حتی می‌تواند در برخی موارد بسیار کارگشا باشد، اما هنگامی که با خواست اکثریت مردم و نخبگان و ذی‌نفوذان اجتماعی آن همراه نباشد، مبتنی‌بر مطالعات علمی و فرهنگی و اجتماعی نباشد، شفافیت لازم را نداشته باشد و تدبیری در فرآیندهای تهیه و ارائه آن دیده نشود، البته نشان‌دهنده خطاهای راهبردی متعددی است. با توجه به جایگاه همواره آخر استان بین استان‌های کشور در اغلب شاخص‌های توسعه، می‌توان گفت اراده و برنامه‌ای جدی (نه برنامه‌هایی شبیه توسعه محور شرق و توسعه سواحل مکران که تاکنون جز جنبه‌هایی کاغذی و غیراجتماعی از آنها دیده نشده است) برای توسعه استان وجود نداشته و بنابراین اجرای چنین طرحی هم، کمکی به آن نخواهد کرد. چنین طرحی بیش از پیش موجب حجیم‌تر شدن ساختارهای دولتی (کار و پست‌تراشی و نه اشتغال‌زایی) خواهد شد که خود از عوامل اصلی ناکارآمدی و کاهش بهره‌وری این نهادها و درنتیجه مانعی برای توسعه در کشور محسوب می‌شود. همین امر نیز سبب خواهد شد اگر افزایش اندکی در اعتبارات این مناطق ایجاد شود، قبل از توسعه و عمران، توسط این ساختارها به مصرف جاری برسد. از موانع توسعه استان سیستان‌وبلوچستان را می‌توان ضعف جایگاه، قدرت پیگیری و چانه‌زنی آن در مرکز کشور دانست. از این منظر، اجرای چنین طرحی منجر به ایجاد چند استان ضعیف‌تر به جای یک استان ضعیف خواهد شد. با توجه به پتانسیل‌های اقتصادی و توسعه‌ای مهم سیستان‌وبلوچستان، تقسیم استان می‌تواند سهم و دسترسی سایر استان‌ها را از برخی از این پتانسیل‌ها بسیار محدود کند. چند دهه است که پتانسیل‌ها و مزیت‌های رقابتی سواحل مکران و چابهار به‌عنوان محور توسعه استان تلقی می‌شود. تقسیم استان در عمل، سایر استان‌های جداشده را از این مزیت‌ها محروم خواهد کرد. با توجه به فرآیندهای جهانی شدن، آنچه بیشتر در دنیا شاهد آن هستیم، گسترش اتحادیه‌ها و سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای است. این بدان معناست که از این طریق بهتر می‌توان شرایط ایجادشده را مدیریت و خود را با آن سازگار کرد. در همین راستاست که دولت‌های ملی جایگاه و نقش خود را تا حد قابل‌توجهی از دست داده‌اند، چه برسد به مدیریت‌های استانی. تقسیم استان راهکار چندان مناسب و موثری برای برقراری عدالت اجتماعی در کشور و رفع نابرابری‌های ناحیه‌ای نیست. ممکن است بتواند از طریق ایجاد و ارتقای نقاط مرکزی، دارویی مسکن برای رفع برخی احساس نابرابری‌ها باشد، اما با توجه به فعال بودن مکانیسم تولید نابرابری مرکز-پیرامون، تجارب کشور نشان می‌دهد تقسیم استان‌ها در کشور، نه فاصله تهران را با آنها کمتر کرده، نه مهاجرت روستاییان را کاهش داده، نه کاهش چندانی در نابرابری‌های ناحیه‌ای ایجاد کرده و نه حاشیه‌نشینی را در شهرها و به‌ویژه شهرهای مرکزی کاهش داده است. وضعیت اسفبار نابرابری‌های مرکز و حاشیه در زاهدان نشان می‌دهد که وسعت کمتر نمی‌تواند راهکاری برای رفع نابرابری‌های اجتماعی باشد. راهکار آن توزیع عادلانه و متوازن منابع، سرمایه‌گذاری‌ها و امکانات است. تقسیم استان نه‌تنها نگرانی‌های امنیتی را برطرف نمی‌کند، بلکه حتی ممکن است زیرساخت‌های یک امنیت پایدار و مردم‌محور را که مبتنی‌بر خواسته‌های مردمی، اعتماد اجتماعی، کاهش نابرابری‌های اجتماعی و رفع دغدغه‌های قومی و مذهبی هستند، دچار چالش جدی کند.» اساس ادعاها و رویکردهای باقی مخالفان تقسیم سیستان‌وبلوچستان را هم تا حدی می‌توان بر همین مواردی که حسین‌بر طی یادداشتی که در یکی از رسانه‌های محلی منتشر کرده است، استوار دانست و البته نگرانی‌های بیجایی هم نیست. با این اوصاف و در تکمله نظرات مخالفان، با یکی دیگر از استادان دانشگاهی استان سیستان‌وبلوچستان هم گفت‌وگویی انجام دادیم.

در پس این اقدام یک برنامه اقتصاد سیاسی برای جدا کردن چابهار از کل استان قرار دارد

عبدالوهاب شهلی‌بر، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در گفت‌وگو با «فرهیختگان» با انتقاد از تقسیم استان سیستان‌وبلوچستان به 4 استان گفت: «من به چند دلیل با تقسیم استان سیستان‌وبلوچستان مخالفم. اولین دلیل مخالفت بنده این است که پشت این طرح نوعی ساده‌سازی مساله فقر و محرومیت و توسعه‌نیافتگی استان سیستان‌وبلوچستان وجود دارد. یعنی طراحان و موافقان این طرح ذهن مکانیکی و ساده‌ساز و تفکر خطی از مساله دارند و بزرگ‌ترین استدلالی که طرح می‌کنند منابع اختصاصی دولت با تقسیم استان افزایش پیدا می‌کند و به تکه‌های کوچک‌تر تقسیم شدن استان باعث راحت‌تر شدن مدیریت و کنترل آن خواهد شد. خب این استدلال‌ها بی‌بنیان است؛ چرا؟ چون مبنای تقسیم‌بندی اعتبارات دولتی در کشور برمبنای جمعیت است و گستره سرزمینی و تقسیم استان در این امر تاثیری ندارد؛ چراکه تقسیم استان تاثیری در کاهش یا افزایش جمعیت هم ندارد که بتواند در بودجه‌ریزی استان تغییر ایجاد کند. دومین مساله این است که وقتی استان را به واحد‌های کوچک‌تر تقسیم می‌کنید عملا بروکراسی اداری را افزایش می‌دهید. بنده شخصا یک پایم در دانشگاه و یک پایم در دستگاه اجرایی است. وقتی شما یک کاری را بین دو دفتر در یک جا تعریف می‌کنید، به جای اینکه طی سه ماه کار پیش برود، 6 ماهه هم این کار انجام نمی‌شود. عملا پروسه طرح‌ریزی و اجرا افزایش پیدا می‌کند. نکته سوم اینکه تمام دنیا به‌سمت سرزمین‌های بزرگ، اتحادیه‌ها و... حرکت می‌کنند. یک مقدار اگر نگاه آمایش استانی داشته باشید، می‌فهمید درصورت وقوع این تقسیم‌بندی، شما 4 استان، 4 سیستم مدیریتی جدید، 4 استاندار، 4 فرمانده نیروی انتظامی، 4 رئیس کشاورزی و... خواهید داشت. نکته چهارم هم اینکه پشت‌پرده این طرح یک طرح اقتصاد سیاسی پیچیده وجود دارد که قصد دارد حساب چابهار را از کل استان سیستان‌وبلوچستان جدا کند. شما نگاه بکنید تمام همایش‌ها و دستگاه‌ها و وزارتخانه‌ها و... شده چابهار، اصلا دولت دیگر حوصله اینکه فکری به حال سراوان، سیستان و خاش و... بکند، ندارد. تمام هم و غمش این است که یک استان در سواحل مکران ایجاد شود تا این بچه‌ای که کمی سرحال است، یعنی چابهار، از بقیه جدا شود و عائله نداشته باشد. اگر قرار است که چابهار موتور توسعه استان باشد باید نسبت خودش را با اقتصاد سراوان، زابل و... مشخص بکند. دوستان موافق طرح هیچ جوابی برای این موارد ندارند. تقسیم استان شکاف بین دولت و ملت را افزایش می‌دهد؛ چراکه هیچ سرمایه اجتماعی در افکار عمومی در حمایت از تقسیم استان وجود ندارد. به‌هرحال سیستان‌وبلوچستان استان خاصی است و سوای مسائل فنی که عرض کردم، چالش‌های امنیتی خاص خودش را دارد و این تقسیم‌بندی چالش‌های امنیتی را هم افزایش خواهد داد. خیلی از مخالفان این مساله در منطقه، از این ماجرا تعبیر به تکه‌تکه کردن هویت می‌کنند و ممکن است برداشتی که در ذهن طراحان است با برداشت مردم و بومی‌ها تفاوت زیادی داشته باشد و به نظر من اینها مهم‌ترین استدلال‌ها در رد این تقسیم‌بندی است»

آرشیو اخبار

سامانه پیامکی و ایمیل